كسارة حجر في موقع البناء ختم

Bedroom

اسیاب کردن - معنی در دیکشنری آبادیس

خرد کردن، ساییدن، اذیت کردن، کوبیدن، سابیدن، سخت کار کردن، اسیاب کردن، تیز کردن، اسیاب شدن mill (فعل) اسیاب کردن، عمل اسیاب کردن، کنگره دار کردن

Read Article
Bedroom

جست‌وجوی عمل خرد کردن یا اسیاب کردن ...

جست‌وجوی «عمل خرد کردن یا اسیاب کردن» در لغت‌نامه‌های دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.

Read Article
Bedroom

اسیاب - معنی در دیکشنری آبادیس

معنی اسیاب - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.

Read Article
Bedroom

معنی grind به فارسی فست دیکشنری

آخرین به‌روزرسانی: ۲۶ شهریور ۱۳۹۹ زمان گذشته ساده: ground قسمت سوم فعل: ground Noun Verb - transitive Verb - intransitive Adverb کوبیدن، عمل خرد کردن یا آسیاب کردن، سایش، کار یکنواخت، آسیاب کردن، خرد کردن، تیز

Read Article
Bedroom

دیکشنری تخصصی معنی grind به فارسی ترجمه ...

grind. کوبیدن ، عمل خرد کردن یا اسیاب کردن ، سایش ، کار یکنواخت ، اسیاب کردن ، خردکردن ، تیز کردن ، ساییدن ، اذیت کردن ، اسیاب شدن ، سخت کارکردن ، سائیدن ، آسیاب شدن ، سخت کارکردن کوبیدن ، عمل خرد ...

Read Article
Bedroom

grind - معنی تخصصی در دیکشنری آبادیس

معنی: خرحمالی، کار یکنواخت، عمل خرد کردن یا اسیاب کردن، سخت کار کردن، اسیاب کردن، تیز کردن، اسیاب شدن، خرد کردن، ساییدن، اذیت کردن، کوبیدن، سابیدن. معانی دیگر: آسیاب کردن، آرد (پودر) کردن یا ...

Read Article
Bedroom

آسیاب کردن in English - Persian-English Dictionary Glosbe

Check 'آسیاب کردن' translations into English. Look through examples of آسیاب کردن translation in sentences, listen to pronunciation and learn grammar. ☰ Glosbe

Read Article
Bedroom

معنی grind - دیکشنری انگلیسی به فارسی

کوبیدن، عمل خرد کردن یا آسیاب کردن، سایش، کار یکنواخت، آسیاب کردن، خرد کردن، تیز کردن، ساییدن، اذیت کردن، آسیاب شدن، سخت کار کردن [عمران و معماری]: سابکاری [عمران و معماری]: سنگزنی

Read Article
Bedroom

خرد کردن - معنی در دیکشنری آبادیس

خرد کردن - معنی در دیکشنری آبادیس. مترادف خرد کردن: ریزریز کردن، شکستن، له کردن، درهم شکستن، نابود کردن، تبدیل کردن. معنی انگلیسی: break, chip, chop, crush, devastate, grind, sliver, smash, pound, quell, to break

Read Article
Bedroom

معنی grind

کوبیدن ، عمل خرد کردن یا اسیاب کردن ، سایش ، کار یکنواخت ، اسیاب کردن ، خردکردن ، تیز کردن ، ساییدن ، اذیت کردن ، اسیاب شدن ، سخت کارکردن ، سائیدن ، آسیاب شدن ، سخت کارکردن کوبیدن ، عمل خرد کردن یا آسیاب کردن ، آسیاب کردن : grind

Read Article